فقر فرهنگ مطالعه

۱۷شهریور

book فقر فرهنگ مطالعه

فقر فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در کشوری که بر روی گنجینه های گران سنگی از تمدن و فرهنگ غنی و نیز شعر و ادب و هنر نشسته است نه تنها زیبنده نیست بلکه به دور از انتظار نیز است. حال چرا فقر فرهنگ مطالعه و کتابخوانی به این شکل زینت یافته و این چنین جاافتاده است خود بحث مفصلی دارد. در جوامع بسیاری با اینکه در آنها ایام و هفته های خاصی تحت عنوان هفته کتابخوانی، هفته های فرهنگی و روز شعر و ادب و… وجود ندارد ولی با این حال میزان گرایش شهروندان به کتاب و کتابخوانی در این گونه جوامع به مراتب بیشتر و بالاتر از کشور ماست.

ایران متمدن و بزرگ دربرگیرنده دو دسته از افراد است. به عنوان مثال اشخاصی مانند پرفسور حسابی، علامه طباطبایی و افرادی از این قبیل که بیش از ۷۰ -۶۰درصد ساعات و دقایق لحظه به لحظه عمرشان در مطالعه و کتابخوانی سپری می شود و دسته دوم افرادی که به همین میزان از عمرشان را در خواب و تن پروری و بیهودگی صرف می کنند. متاسفانه دسته اول تعدادشان بسیار اندک و دسته دوم جمعیت شان بالاست. ناگفته پیداست که توسعه در ابعاد نرم افزاری مانند توسعه فرهنگی و اجتماعی- سیاسی پیش شرط لازم برای توسعه در ابعاد سخت افزاری مانند صنعت و تکنولوژی و بطور کلی توسعه اقتصادی است.

رسیدن به توسعه سخت افزاری و ابعاد مختلف آن که موخر بر توسعه نرم افزاری است بدون ایجاد بسترهای لازم برای تحقق توسعه یافتگی فرهنگی و اجتماعی- سیاسی که مقدم بر توسعه اقتصادی است سرابی بیش نیست. محققا وجود شاخص های معین و معیارهای مشخصی در لایه های مختلف اجتماعی بیانگر میزان توسعه یافتگی سیاسی آن جامعه است. مساله “شناخت و آگاهی” به عنوان یک پیش شرط بنیادین و خلاق در اشخاص، نسبت به موضوعات گوناگون که سرنوشت افراد و جامعه را رقم می زنند، در کنار سایر متغیرها مهم ترین متغیری است که به واسطه آن می توان فرآیند توسعه یافتگی فرهنگی و سیاسی- اجتماعی یک جامعه را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.

به معنای اخص کلمه مساله “شناخت و آگاهی” و اصطلاحات مترادف آن مهم ترین وجه تفاوت دو مفهوم “شهروند” و “موجود زنده” درباره انسان است. یعنی یک انسان آگاه همزمان یک شهروند مدنی نیز هست و انسان ناآگاه فقط یک موجود زنده است و نمی توان به او مفهوم شهروندی را اطلاق نمود. اما برای ایجاد شناخت و آگاهی در وجود انسان که “سلسله جنبان” رشد و توسعه و بالندگی در همه عرصه های وجودی است چه باید کرد؟ محققا آدمی از زمانی که خواندن و نوشتن را فرا گرفت در مسیر رشد و توسعه گام نهاده و با استفاده از امکاناتی که طبیعت دراختیارش گذارده است تمدن ها را برپا ساخت. قاعده اساسی این است که استفاده بهینه و اصولی از امکانات طبیعی وغیرطبیعی و بکار گماشتن آنها در راستای توسعه و بالندگی قبل از هر چیز مستلزم ایجاد احساس نیاز و به تبع آن کسب شناخت و آگاهی و حصول بینش علمی نسبت به آنها است.

برای تحقق این نوع از شناخت و بینش علمی نیز چاره ای نیست جز اینکه انسان در آن ها مطالعه کند. بنابراین همزمان با این فرآیند و در چارچوب محتوایی آن مفهومی به نام “مطالعه” که امروزه از آن تحت عنوان “فرهنگ کتابخوانی” یاد می شود شکل می گیرد. تجارب تاریخی نشان داده است که این موضوع یعنی گسترش فرهنگ مطالعه و ارتقای سطح کتابخوانی نقش حائز اهمیتی در روند توسعه سیاسی و اقتصادی کشورها بویژه جوامع اروپایی داشته است. در اثبات این ادعا فقط کافی است صرفا به اختراع صنعت چاپ به عنوان یک انقلاب بزرگ فرهنگی و نقطه عطف در تاریخ تمدن بشری اشاره کرد که با دستاوردهای برجسته و نتایج شگرفی که داشت از طریق چاپ و ترجمه کتاب های متنوع و انتشار نشریات و روزنامه ها در سطوح گسترده موجب تحقق توسعه یافتگی به شکل حیرت برانگیز در زمینه های مختلف شد. به هر حال امروزه فرهنگ مطالعه و کتابخوانی به عنوان یکی از شاخص های اصلی برای اندازه گیری توسعه یافتگی فرهنگی و سیاسی- اجتماعی که مقدم و مرجح بر توسعه اقتصادی است محسوب می شود.

از این نظر یکی از مهمترین پارامترهایی که سطح فرهنگ و توسعه یافتگی یک کشور را مشخص و معین می سازد میزان سرانه مطالعه و تیراژ کتاب در جامعه است. بی  شک فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی و پیشرفت عظیم فرهنگی و پیدایش کتابخانه های غنی و سازمان یافته، پیش شرط های بسیار مهم در فرآیند توسعه علمی، اقتصاد و صنعت و تکنولوژی بوده است. نکته مهم در این رابطه این موضوع است که اساسا فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی در کشورهای در حال توسعه یا محلی از اعراب ندارد یا اصلا نهادینه نشده است. چگونه ممکن است از فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی و نتایج مثبت آن در کشورهای عربی یاد کرد در حالی که براساس آمارهای رسمی سازمان ملل متحد هر شهروند عربی در طول سال فقط چهار صفحه کتاب می خواند و جمعیت کتابخوان تنها یک کشور یعنی بریتانیا ۲۵ برابر کشورهای عربی است! در ارتباط با کشور خودمان نیز وضعیت چندان مساعدی در این زمینه مشاهده نمی شود.

آمارهای مختلف و گاها متعارضی درباره میانگین سرانه مطالعه در ایران منتشر شده است. بعضی میانگین مطالعه کتاب در بین ایرانیان را ۲ دقیقه، بعضی ۷ دقیقه و برخی دیگر در خوشبینانه ترین حالت ۱۸ دقیقه اعلام کرده اند که البته بیشتر آنها نیز شامل کتاب های درسی می شود که صرفا جهت کسب نمره و از سر اجبار مطالعه می شود. بر این مبنا هر ایرانی بطور متوسط در یک روز که برابر با ۱۱۴۰ دقیقه است با نگاهی مثبت تنها ۲ الی ۱۵ دقیقه آن را به مطالعه اختصاص می دهد که بیش از ۷۰ درصد آن نیز شامل کتب درسی می شود که اگر آنها را هم حذف کنیم دیگر رقمی باقی نمی ماند که بخواهیم از مطالعه آزاد باقی سخن بگوییم! این در حالی است که میانگین سرانه مطالعه در جهان ۴۵ دقیقه، در ژاپن که رکوردار مطالعه و کتابخوانی در دنیاست ۹۰ دقیقه، در بریتانیا ۵۵ دقیقه، در ترکیه و مالزی ۵۰ دقیقه، و بطور کلی در اغلب کشورهای توسعه یافته بیش از ۵۰ دقیقه است.

وضعیت مطالعه روزنامه و مجلات علمی نیز در ایران دست کمی از کتاب خوانی ندارد. تیراژ کل روزنامه های کشور از ۳ میلیون نسخه تجاوز نمی کند در حالیکه فقط یکی از روزنامه های ژاپن یعنی روزنامه “آساهی” روزانه بیش از ۱۰ میلیون تیراژ دارد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل… بنابراین با قاطعیت می توان گفت که ما ایرانی ها کتاب نمی خوانیم! فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی در بین ما ایرانی ها که خاستگاه تمدن های بزرگ بشری و گهواره دانشمندان نام آور و سخنوران بلندآوازه و دیوان های شعری اعجاز برانگیز در طول تاریخ بوده ایم بسیار تاسف بار است. در بین جوانان و دختران و پسران ما آرایشگاه، بوتیک لباس، گیم نت، ورزشگاه، قهوه خانه و…

از محبوبیت و جذبه بیشتر و به مراتب افزونتری در مقایسه با کتابخانه و کتابفروشی برخوردار است. باید این واقعیت کتمان ناپذیر را پذیرفت که اقبال عمومی برای مطالعه و کتابخوانی در سرزمین تاریخی ایران بسیار اندک است و با این سطح ناچیز مطالعه اعم از کتاب و روزنامه و نشریات و… که از ۵-۶ دقیقه در روز تجاوز نمی کند نباید انتظار معقولانه ای از رشد و توسعه و سازندگی و پیشرفت داشت. بی دلیل نیست که در کشورهای توسعه یافته و صنعتی میزان مطالعه از حد استانداردهای جهانی نیز بالاتر بوده و گاهی چندین برابر آن است. چرا که در این کشورها مطالعه نه مثل ما یک سرگرمی و تفریح بلکه در پایه و اساس زمینه ای برای افزایش سطح رشد و توسعه یافتگی است. اگر چه به مذاق برخی ها خوش نمیآید ولی چاره ای جز بیان این حقیقت اجتناب ناپذیر وجود ندارد که اصولا ما ایرانی ها کتاب نمی خوانیم و اهل مطالعه نیستیم و فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در بین ما بسیار ضعیف بوده و اصلا نهادینه نشده است. اگر هم بخواهیم کتاب بخوانیم، یا از سر اضطرار و روزمرگی است مانند مطالعه کتاب های درسی و کنکوری  یا از سر تفریح و تفنن است مانند مطالعه نشریات بی محتوا (همان رنگین نامه ها)، مجلات خانواده و آشپزی و… حال چرا به این وضعیت ناگوار دچار شده ایم و چاره این وضعیت چیست اکثر مدیران، متولیان و کارشناسان امور فرهنگی دلایلی مختلف و البته کودکانه و نابخردانه ای برمی شمرند.

برخی به کمبود فضاهای کتابخانه ای اشاره دارند، عده ای دیگر تنگ نظری ها و در نظر گرفتن دستمزدهای پایین برای کارهای فرهنگی را سبب عدم تمایل نویسندگان و ناشران به تولید کتاب می دانند، بعضی ها انگشت اتهام بر روی بی توجهی مسوولان فرهنگی می گذارند و قس علی هذا که بیشتر به بازی با الفاظ شباهت دارند تا آسیب شناسی واقعی فقر فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در کشور. عصاره کلام این است که اولا تا زمانی که مردم خود نخواهند و احساس نیاز به مطالعه نکنند حتی گسترش فضاهای کتابخانه ای و قرائت خانه ها نیز هیچ اثری در پی نخواهد داشت هرچند برای هر نفر یک کتابخانه احداث شود. ثانیا این امر یعنی فرهنگ مطالعه و کتابخوانی باید در بطن و متن جامعه  نهادینه شود که اگر نشود حتی پرداخت دستمزدهای کلان برای نویسندگان و ناشران جهت تولید کتاب و ایجاد کتابسرا در ایستگاه های مترو و اتوبوس و فرودگاه ها و…ذره ای باعث ارتقای سطح مطالعه نخواهد شد.

نهایتا اینکه مردم خود یاد بگیرند که باید مطالعه کنند و به مضرات عدم مطالعه و نتایج مثبت مطالعه به صورت ملموس و محسوس پی ببرند و الا به زور نمی توان مردم را به چیزی که از آن فرار می کنند و تمایلی نسبت به آن ندارند ترغیب و تشویق کرد. از این منظرگاه مشکل اساسی جامعه امروزی ایران نیز همین نکته است که سرمایه های کلان و هزینه های بسیار بالای مادی و غیرمادی صرف می شود و هفته ای هم به نام هفته کتابخوانی نامگذاری می گردد سپس با تبلیغات گسترده سعی شود که مردم را به سوی کتابخوانی سوق داد. حال فرقی هم نمی کند که این کتابخوانی به چه صورت باشد. مهم افزایش سرانه مطالعه است که باید بدست آید حتی اگر با تورق چند جلد کتاب.