دور روز پیش توی کتابخونه دانشگاه با یکی از دانشجویان آمریکایی که سال آخر معماری بود آشنا شدم و یک چند دقیقه‌ای رو در مورد موضوعات مختلف با هم صحبت کردیم. ضمنا بگم که موضوع ماه‌گرفتگی شب سه شب پیش باعث آغاز این مکالمات شد. می‌خوام که قسمتهایی از صحبتهامون رو اینجا بنویسم: ١- از ریاست جمهوری آمریکا شروع کردیم. میگفت که به هیلاری رای داده و البته از اوباما هم بدش نمی‌اومد. وقتی ازش پرسیدم فکر می‌کنی که چه کسی رییس جمهور میشه در جواب گفت اوباما! دلیلش هم این بود که مردم آمریکا در مقایسه یک مرد با یک زن ترجیح می‌دهند که رییس جمهور کشورشون مرد باشه. جالب اینه که مردم در ایالت ویسکانسین بیشتر طرفدار دمکراتها هستند و توی سه انتخابات اخیر ریاست جمهوری به نماینده دمکراتها رای داده‌اند. ٢- در مورد تفاوتهای ازدواج در فرهنگ ایرانی و آمریکایی صحبت کردیم، براش توضیح دادم که یک عده در ایران به شیوه سنتی (خواستگاری) ازدواج می‌کنند و یک عده هم به سبک خود آمریکایی‌ها. براش توضیح دادم که توی مجلس خواستگاری دختر و پسر همدیگر رو می‌بینند و خانواده‌ها هم با هم آشنا میشوند و بعدش اگه طرفین راضی بودند وارد مراحل بعدی می‌شوند. ازم سئوال کرد که اگه پدر و مادر بپسندند ولی پسر نپسنده چطور میشه! گفتم اتفاقی نمی‌افته و بزور زنش نمی‌دن! از مدت زمانی که طول میکشه که یک ازدواج به سرانجام برسه پرسید که گفتم از یک هفته داریم تا یکماه، سه ماه و بالاتر. از من پرسید که خودت چه جوری ازدواج کردی منم واسش توضیح دادم. وقتی کامل متوجه فرآیند خواستگاری شد، گفت که من با این روش موافقم! استدلالش هم این بود که در این روش چون خانواده‌ها هم دخالت دارند و از هم شناخت پیدا می‌کنند می‌تونند بعد از ازدواج هم با هم رفت و آمد داشته باشند. اما در روش آمریکایی گاهی از اوقات تا بعد از ازدواج هم پدر مادر طرف مقابل رو نمی‌بینی و بعد از ازدواج که دیدی متوجه میشی که با پدر و مادرش نمی‌تونی رفت و آمد داشته باشی.(امیدوارم این قضیه بالا نگیره و از پس فردا یک دفعه شاهد این نباشیم که فرهنگ خواستگاری توی آمریکا داره رواج پیدا می‌کنه اونوقت ما رو بگیرن به عنوان عامل تهاجم فرهنگی!)
٣- در مورد آمار طلاق صحبت شد که می‌گفت این آمار در آمریکا ٧٠ درصده که البته بنظرم اشتباه میکرد(نسبت به این رقم مطمئن نیستم) براش توضیح دادم که توی ایران این آمارش خیلی کمتره و البته یک دلیلش اینه که طلاق یک ضد ارزش در ایران بشمار میره و هم اینکه فرآیند درخواست طلاق در ایران، بخصوص برای یک زن بسیار هزینه‌بر است (هزینه زمانی، مالی، اجتماعی و...) و قانون در ایران تاحدی به نفع مردان است. این دوستمون میگفت که اینجا توی طلاق این مرد که ضرر میبینه چون معمولا کار بیشتر رو مرد انجام داده ولی موقع طلاق همه چی نصف میشه. ازش پرسیدم که آیا برای طلاق باید دلیل محکمه پسند وجود داشته باشه. که جواب داد، تا اونجایی که من میدونم دلیلی لازم نیست
در مورد تفاوت سیستم ازدواج در ایران و آمریکا بهش گفتم که این قضیه مربوط به تفاوت فرهنگهاست. فرض کن تو به جای من توی ایران به دنیا می‌اومدی و من هم توی آمریکا اونوقت دقیقا تو همین سیسم ازدواج ایرانی رو پیش می‌گرفتی و منهم با فرهنگ آمریکایی ازدواج می‌کردم. 
در مورد سیستم آموزش عالی و فرهنگ کار هم صحبت کردیم که نوشتنش باعث میشه این پست خیلی پولانی بشه. باشه واسه دفعات بعد.
پی‌نوشت١: یک سایتی وجود داره به اسم بالاترین که شاید خیلی از شما دیده باشید. اگه ندیده‌اید یک سری بزنید به نظرم میشه توش مطالب و خواندنی‌های خوبی پیدا کرد و جدیدترین اخبار رو داشته باشید. اگه خواستید عضوش بشید یک خبری به من بدید. و صد البته توی ایران فیلتره
پی‌نوشت ٢: یک استاد آمریکایی دچار بیماری میشه که دکتر بهش اعلام میکنه تا شش‌ماه دیگه زنده است! این فرد آخرین سخنرانیش رو در دانشگاه برای دانشجویانش انجام میده. فکر میکنید یک آدم با این شرایط راجع به چی میتونه صحبت کنه. موضوع صحبت در مورد رویاهای دوران کودکی بود. این سخنرانی در خارج از دانشگاه نیز برگزار شد که من فیلم ویدئویی اونرو دیم. به نظرم بسیار جذاب و آموزنده است. نوع نگاه این آدم رو به زندگی و مرگ میتونید ببینید و البته عکس‌العمل حضار حاضر در برنامه هم خالی از لطف نیست. لینک فیلم


+ نوشته شده توسط سید احسان قطبی در شنبه چهارم اسفند 1386 و ساعت 20:47 | آرشیو نظرات